گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
قیصر و مسیح
فصل پنجم
.VI – کاتو و مخالفان سنت پرست


این هجوم یونان در زمینة ادب و فلسفه و دین و دانش و هنر، و این دگرگونی آداب و اخلاقیات و تبار، رومیان دیرینه پسند را بیزار و بیمناک کرد. والریوس فلاکوس، سناتوری بازنشسته، در یکی از کشتزارهای سابین بر تباهی منش رومی و فساد سیاسی و جایگیری اندیشه ها و رسوم یونانی به جای «شیوة پیشینیان» اندوه می خورد. اما پیرتر از آن بود که خود با این موج به پیکار برخیزد. ولی در یکی از خانه های روستایی مجاور، در حوالی رئاته، دهقان جوانی از تبار پلبها می زیست که همة خصال کهن رومی را در خود جمع داشت: به خاک مهر می ورزید، سخت کار می کرد، به دقت مال می اندوخت، با سادگی خاص سنت پرستان زندگی می گذراند، و با اینهمه به فصاحت یک اصلاح طلب سخن می گفت. نامش مارکوس پورکیوس کاتو بود؛ خانواده اش را پورکیوس می نامیدند، چون نسلها خوک می پروردند، و کاتو لقب می دادند، چون زیرک بودند. فلاکوس جوان را تشویق کرد که حقوق بخواند. کاتو چنین کرد و در دادگاههای محلی حق همسایگانش را بر حریفان ثابت نمود. پس،

به توصیة فلاکوس به رم رفت و در سن سی سالگی (سال 204) به مقام خزانه داری رسید. در سال 199 شهربان، در 198 پرایتور، در 195 کنسول، در 191 تریبون شد، و در 184 به مقام سنسوری رسید. در عین حال، بیست و شش سال در سپاه همچون سربازی بی باک و سرداری لایق و بیرحم خدمت کرد. وی نظم را مادر منش نیک و آزادی می دانست و «سربازی را که در قدم رو دستش و در جنگ پایش را پس بکشد و خرناسش را از فریادش در مصاف بلندتر باشد» تحقیر می کرد؛ اŘǠچون همیشǠبه همراهی سپاهʘǙƘԠپیاده می љXʠو به هر یک از آنان نیم کیلوگرم ن˜љǠاز غنایم می بخشید و برای خود چیزی برنمی داشت، نزد همة سپاهیانش قدر یافت.
در فواصل صلح، سخن پردازان و سخن پردازی را می نکوهید و خود بزرگترین سخنور زمان شد. رومیان با شیفتگی کراهت آمیزی به او گوش فرا می دادند، زیرا هیچ کس تا آن هنگام با چنان صداقت و لطف نیشداری با ایشان سخن نگفته بود؛ تازیانة زبانش چه بسا به روی هر کس فرو می آمد، اما خوشتر آن بود که به روی همӘǙʙǠفرو بیاید. کاتو بی باکانه با فساد پیکار می کرد، و روزی نبود که به شام برسد و او دشمنان تازه ای برای خود نساخته باشد. کمتر کسی او را دوست می داشت، زیرا بیننده از چهرة زخم خورده و موهای سرخ پریشانش بیزار می شد، از دندانهای گرازش می ترسید، از زهدپرستیش به شرم می آمد، در کاردانی از او فرو می ماند، و چشمان سبزش با نگاهی از ورای سخنان به خودپرستی ها راه می برد. چهل و چهار بار دشمنان پاتریسین او کوشیدند تا، با متهم کردن او در میان مردم، از پایش درآورند؛ چهل و چهار بار همان برزگرانی که مانند وی از تجمل و فرومایگی به تنگ آمده بودند نجاتش دادند. چون به رأی برزگران به مقام سنسوری رسید، سراسر رم برخود لرزید. در این مقام، به هشدارهایی که برای جلب آرای همگان داده بود وفا کرد؛ بر تجملات مالیات هنگفت مقرر کرد، سناتوری را به علت اسراف به پرداخت جریمه مجبور ساخت، و شش تن را که سابقة بزهکاری داشتند از سنا بیرون راند. مانیلیوس را به جرم بوسیدن زنش در برابر چشم همگان اخراج کرد؛ و دربارة خود گفت که هرگز زنش را در آغوش نمی کشد، مگر هنگامی که تندر بغرد ـ و البته از غرش تندر شادمان می شد. وی شبکة زهکشی شهر را به پایان رساند؛ لوله هایی را که در نهان از آبگذرهای عمومی آب می برد برید؛ صاحب منازل را واداشت تا آن بخش از ساختمانهاشان را که برخلاف قانون به گذرگاههای عمومی تجاوز کرده بود ویران کنند؛ اجرت ساختن کارهای ساختمانی دولتی را پایین آورد؛ و جمع آورندگان مالیات را به تهدید مجبور کرد که بخش اعظم درآمدهای خود را به خزانة دولت بپردازند.
پس از پنج سال ستیزة دلیرانه با منش آدمی از خدمت کناره گرفت و کامیابانه به معامله پرداخت و کشتزار خویش را، که اکنون وسعت بیشتری گرفته بود، به دست بندگانش آباد کرد؛ به نرخهای سنگین پول وام داد؛ بندگان ارزان خرید و، پس از آموختن فنون به آنان، ایشان را

به بهای گران فروخت؛ و چنان توانگر شد که توانست به تصنیف کتب دست یازد ـ اگرچه این پیشه را خوار می داشت.
کاتو نخستین نثرنویس بزرگ زبان لاتین بود. نخست دو خطابه انتشار داد، سپس رساله ای دربارة فن خطابه نوشت و شیوة ناهموار رومی را بر روانی ایسوکراتی سبک آموزگاران فن بلاغت رجحان داد و با وصف خطیب، به عنوان «نیکمردی آزموده در سخنوری»، مایه ای برای کوینتیلیانوس فراهم ساخت (اما آیا این دو صفت نادر هرگز در یک تن جمع بوده اند؟) با تألیف رساله ای به عنوان در باب کشاورزی، که تنها اثر وی و قدیمیترین کتاب لاتینی است که از گزند زمان محفوظ مانده، آزمونهای کشاورزی خویش را در دسترس عامه گذاشت. این اثر به نثری ساده و استوار نوشته شده و در عین فشردگی پرمعناست. کاتو هیچ کلمه ای را مهمل نمی گذارد، و کمتر حروف ربط به کار می برد. دربارة خرید و فروش بندگان دستورات دقیق و مفصل می دهد (می گوید که بندگان پیر را، پیش از آنکه موجب زیان شوند، باید فروخت)، همچنین دربارة اجاره دادن زمین به تاکپروری و درختکاری، تدبیر منزل و صنایع، تهیة ساروج و آشپزی، درمان یبوست و اسهال، معالجة مارزدگی با مدفوع خوک، و نیاز کردن قربانی به خدایان. در پاسخ به پرسش خود، دربارة اینکه خردمندانه ترین روش بهره برداری از زمین کدام است، می گوید: «اول، گله داری سودآور.» پس از آن؟ «گله داری سودآور به حد اعتدال.» روش سوم کدام است؟ «گله داریی که هیچ سودی نرساند.» روش چهارم ؟ «شخم کردن زمین.» همین احتجاج بود که نظام املاک وسیع را در ایتالیا پدید آورد.
مهمترین اثر کاتو شاید کتاب اصول وی باشد که اکنون در دست نیست و در آن نویسنده دلیرانه به شرح روزگار باستان، نژادشناسی، و نهادها و تاریخ ایتالیا از آغاز تا سال مرگ خود همت کرده است. از این کتاب فقط این را می دانیم که نویسنده، با آزردن آریستوکراسی به وسیلة گستاخی در حق نیاکانش، در آن از هیچ سرداری نام نبرده، بلکه تنها از یک فیل با تجلیل نام می برد که در برابر پورهوس خوب جنگیده است. کاتو این اثر را، و همچنین پژوهشهایش دربارة فن خطابه، کشاورزی، بهداشت، دانش، سپاهی، و قانون را، به قصد فراهم کردن دایرة المعارفی برای تربیت پسرش نوشت. با نگارش این کتب به زبان لاتین، امیدوار بود که آنها را جانشین متون یونانی کند، زیرا عقیده داشت که این متون اندیشة جوانان رومی را به بیراهه می اندازد. اگرچه خود در آثار یونانی پژوهش می کرد، براستی باور داشت که آموختن ادب و فلسفة یونانی عقاید دینی جوانان رومی را چنان زود برباد می دهد که آنها را در برابر غرایز مالپرستی و ستیزه جویی و شهوت بی پناه می گذارد. مانند نیچه، سقراط را محکوم می کرد؛ می اندیشید که آن مامای1 پرگوی پیر را بحق به گناه سست کردن پایة اخلاقیات و قوانین آتن
---
1. اشاره به شیوة «مامایی» سقراط در کشف حقیقت. ـ م.

زهر نوشاندند. حتی از پزشکان یونانی نیز دل آزرده بود و داروهای کهن خانگی را رجحان می داد و به جراحان همیشه حاضر به خدمت اعتمادی نداشت. به پسرش نوشت:
یونانیان مردمی سرکش و تبهکارند. از من بپذیر که چون ادبیات خویش را بر روم ارزانی دارند، همه چیز را تباه خواهند کرد. ... و اگر پزشکان خود را بفرستند، زودتر چنین خواهد شد. میان خود توطئه کرده اند که همة «بربران» را بکشند ... زنهار که تو را با پزشکان کاری نباشد.
کاتو به سبب داشتن چنین عقایدی با حلقة سکیپیویی، که نشر ادبیات یونانی را در روم شرط رشد ادبیات لاتین و اندیشة رومی می شمرد، ناگزیر مخالف بود. وی در ماجرای تعقیب جزایی آفریکانوس و برادرش در این کار یاری کرد؛ می گفت که قوانین مربوط به اختلاس نباید پروای هیچ کس را داشته باشد. در برابر حکومتهای بیگانه، جز در یک مورد، از روش دادگری و عدم مداخله دفاع می کرد. با آنکه یونانیان را خوار می شمرد، یونان را بزرگ می داشت؛ و چون غارتگران جهانخوار در سنا خواستار جنگ با سرزمین ثروتمند رودس شدند، وی خطابه ای قاطع در ستایش آشتی ایراد کرد. همچنانکه می دانیم، تنها استثنا در این عقاید او کارتاژ بود. هنگامی که در سال 175 به مأموریت رسمی به کارتاژ رفت، از اینکه آن شهر چنین از عواقب جنگهای هانیبال رهایی یافته بود تکان خورد و از دیدن بستانها و تاکستانها، ثروتی که به برکت احیای بازرگانی بر شهر فرو می ریخت، و سلاحهایی که در زره خانه ها انباشه می شد به شگفت آمد. چون بازگشت، دسته ای انجیر تازه را، که سه روز پیش در کارتاژ چیده بود، به نشانة هشدار دهندة بهروزی کارتاژ و خطر نزدیکی آن مملکت به روم، به اعضای سنا نشان داد و پیش بینی کرد که اگر کارتاژ به حال خود واگذاشته شود، زود باشد که نیرو یابد و دوباره برای سروری بر مدیترانه به پیکار برخیزد. از آن روز به بعد، همیشه سخنان خود را در سنا، با سماجتی خاص خود، با این عبارت به پایان می برد: باری، بر آنم که کارتاژ باید نابود شود. جهانخواران در سنا با او همداستان شدند، اما نه به طمع بازرگانی کارتاژ، بلکه بدان سبب که کشتزارهای سیراب شمال افریقا را بازار خوبی برای پول خویش و زمینه ای برای تشکیل املاک وسیع تازه و کشت آنها به دست بندگان تازه می یافتند. پس، بیقرار، چشم به راه بهانه ای برای جنگ سوم پونیک (کارتاژ) نشستند.